این محتوا توسط تیم یاراپلاس جمع آوری و منتشر شده است
مانند بسیاری از صاحبان مشاغل، در پنج سال اول شروع به کار شرکت من، “بنیانگذار” تمام هویت من بود. پلتفرم سازنده ویدیوی من، قابل رؤیت، تمام انرژی من را در حالی که از طریق یک شتاب دهنده گذراندیم، در نظر گرفتیم که جمع آوری کمک کنیم و در نهایت تصمیم گرفتیم راه اندازی کنیم، و به یک شرکت سودآور تبدیل شدیم که روی پروژه های بازاریابی با امثال نایک، مورگان استنلی، GSK و Madewell کار می کرد. در حالی که من همیشه خود را یک خلاق چندشیق می دانستم، احساس نمی کردم زمانی را برای وقف سایر علایقم داشته باشم و در عین حال یک کارآفرین موفق نیز باشم.
اما تمرکز صرف روی کسب و کارم نیز خسته کننده بود. متوجه شدم که بهطور منظم در تمام ساعات روز کار میکنم، برای به دست آوردن فروش بعدی برای Sightworthy تلاش میکنم، و به دلیل آن دچار فرسودگی شغلی میشوم. این واقعیت که هیچ انرژی خلاقانه ای برای انجام کارهایی که من را روشن می کند نداشتم، بر من سنگینی می کرد.
وقتی همهگیری در سال 2020 شروع شد، من میتوانست از زمان اضافهای استفاده کردهام که به همه ما داده بود تا روی کسبوکارم بیشتر کار کنیم، همانطور که بسیاری از کارآفرینان انجام دادند. اما، نه تنها سالمترین انتخاب به نظر نمیرسید، یک ایده جدید الهام بخش من بود.
شروع شد به عنوان یک ویدیوی یکباره با حضور پسر عموی من که پزشک اورژانس است و در مورد برخی از اصول اولیه کووید برای کمک به توقف انتشار اطلاعات نادرست صحبت می کند. این ویدئو در فضای مجازی پخش شد و سایر پزشکان زن رنگین پوست شروع به تماس با من کردند تا تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. من نمیخواستم فرصت ثبت این لحظه تاریخی را از دست بدهم، بنابراین 14 ماه آینده را صرف سرمایهگذاری جمعی و ساختن اولین مستندم کردم که داستان شش پزشک زن اورژانسی زن جنوب آسیا و سیاهپوست را در طول این همهگیری بازگو میکرد. یک چیز در نهایت منجر به چیز دیگری شد و یک شرکت تولید به عنوان تهیه کننده اجرایی به من پیوست تا به من کمک کند تا پروژه را بزرگتر از آنچه تصور می کردم انجام دهم. (اکنون در حال صحبت با جشنوارههای فیلم، سرویسهای پخش، برندهای تحت رهبری آسیای جنوبی، و حتی دانشکدهها و دانشگاههای پزشکی هستیم تا به ما در انتشار و توزیع فیلم کمک کنند.)
قبل از اینکه بفهمم، این پروژه جانبی عظیم را داشتم که روی آن کار میکردم در حالی که به اجرای Sightworthy با ظرفیت معمولی ادامه میدادم – و من دوست داشت آی تی. پروژه جانبی من به جای اینکه بر من غلبه کند، جرقه خلاقانه و عشق من را نسبت به کاری که انجام می دهم دوباره شعله ور کرد، به من انرژی و ایده های جدیدی داد تا به کار مشتری خود بازگردم، و نحوه تفکر من در مورد استفاده موثر از زمانم را متحول کرد. و در نهایت به من کمک کرد تا ببینم چگونه میتوانم کسبوکارم را توسعه دهم تا با “چرا” خود همسو بمانم.
پروژه جانبی من آنقدر به من ارزش داد که با پایان یافتن مستند، شروع به کار روی ایده دیگری کردم: نوشتن آزمایشی برای یک سریال تلویزیونی درباره چهار زن آسیای جنوبی که به سن بلوغ میرسند. در نیویورک تماس گرفت دختر تنها. در حالی که اولین شلوغی جانبی به طور تصادفی اتفاق افتاد، دومی بسیار عمدیتر بود – و من قبلاً خطوط راهآهن را ساخته بودم تا کار بر روی یک پروژه را در حالی که روی تجارتم کار میکردم آسانتر کنم. در اینجا برخی از چیزهایی است که در چند سال گذشته به من کمک کرده تا در هر دوی آنها موفق شوم.
قبل از شروع کار دیگری، کسب و کارم را به یک مکان ثابت رساندم
چند سال اول رشد Sightworthy، حتی نمیتوانستم تصور کنم که برای یک پروژه جانبی وقت داشته باشم. برنامه و توجه من به طور کامل درگیر این بود که بفهمم مشتری ما چه کسی است، چگونه یک فروش انجام دهیم، و به طور کلی چگونه هر بخش کوچکی از کسب و کارم را برای اولین بار انجام دهم. اما، زمانی که مستند شروع به جلب توجه کرد، چند چیز تغییر کرده بود.
برای یکی، وضعیت مالی من واقعاً خوب بود. نه تنها یک تجارت سودآور ایجاد کرده بودم، بلکه چند سرمایه گذاری شخصی واقعاً خوب عمل کرده بود. وضعیت مالی من طوری بود که در صورتی که بخواهم کار مشتری را کاهش دهم و روی چیزهای دیگر تمرکز کنم، برای خودم و کارمندانم کافی بودم.
اما بیشتر از آن، من سیستم های تجاری را در اختیار داشتم که نمی توانستم دارند برای اینکه بخشی از توجهم را به جای دیگری معطوف کنم. ما مناسب بازار محصول را پیدا کرده بودیم و مطالعات موردی چشمگیر و شبکه ای قوی داشتیم که فروش را بسیار آسان تر می کرد. تیم بزرگی را استخدام کرده بودم و فهمیدم چه کاری باید انجام دهم و چه کاری را می توانم محول کنم. ما تعداد زیادی کار و فرآیندهای مستمر مشتری برای همکاری داشتیم که باعث شد هر پروژه انفرادی کمتر پیشرفت کند.
من فکر نمی کنم قبل از در نظر گرفتن وقت گذاشتن در یک پروژه جانبی، رسیدن به سودآوری ضروری باشد. اما برای من، داشتن مقداری ثبات در کسبوکارم مفید بود تا فضایی برای پخش و صرف وقت برای چیزهای دیگر داشته باشم.
من فکر نمی کنم قبل از در نظر گرفتن وقت گذاشتن در یک پروژه جانبی، رسیدن به سودآوری ضروری باشد. اما برای من، داشتن مقداری ثبات در کسبوکارم مفید بود تا فضایی برای پخش و صرف وقت برای چیزهای دیگر داشته باشم. – انری شاه، بنیانگذار Sightworthy & Lonely Girl
من یک پروژه جانبی را انتخاب کردم که به “چرا” بزرگتر من متصل شد
چیزی که واقعاً به من کمک کرد پروژه جانبی خود را با کسب و کارم متعادل کنم، این واقعیت بود که آنها بسیار به هم مرتبط بودند، و هر دو چیزهایی را به من آموختند که می تواند به موفقیت دیگری کمک کند.
بدیهی است که هر دو بر اساس محتوای ویدیویی بودند. کار داستان سرایی ویدیویی که برای مستند انجام میدادم الهامبخش بهترین شیوههای جدید برای شرکای تبلیغاتی ما بود. من همچنین یک پایگاه مشتری بالقوه جدید از مردم در صنعت فیلم را کشف کردم. در همین حال، تمام کارهایی که در زمان جمعآوری کمک مالی برای کسبوکارم انجام داده بودم، باعث شد که تامین مالی مستند بسیار کمتر دلهرهآور باشد.
اما، بیشتر از آن، هر دو به هدف بزرگتری گره خورده اند. چیزی که من مدتها سعی کردهام کارم را در Sightworthy پیش ببرم، فراگیری بیشتر در تبلیغات است، با علاقه خاصی به پیشبرد نمایندگی در جنوب آسیا. کار بر روی مستند و پایلوت تلویزیون به من فرصت های بیشتری برای گفتن داستان های جنوب آسیا داد که شاید هرگز نتوانم آن ها را تنها از طریق کار تبلیغاتی تعریف کنم. این «چرا» به اندازهای قوی بود که پروژه جانبی احساس میکرد که نقش مثبتی در تمام بخشهای زندگی من دارد، به گونهای که فکر نمیکنم اگر فقط چیزی را تصادفی انتخاب میکردم درست نبود.
من راههایی پیدا کردم تا با وقتم بیشتر هدفمند باشم
شگفتانگیزترین چیز در کل این تلاش این بود که چگونه افزودن کار بیشتر به بشقاب من در نهایت باعث کارآمدتر شدن من شد.
قبل از اینکه پروژه دیگری داشته باشم که عمیقاً به آن اهمیت میدادم، احساس میکردم میتوانم کل روزم را با کار پر کنم (و قطعاً به دلیل آن به سمت فرسودگی شغلی پیش میرفتم). وقتی شروع به کار بر روی پروژه های جانبی کردم، باید واقعاً عمدی در مورد اینکه چقدر برای هر پروژه وقت صرف می کنم، فکر می کردم. من کارم را با یک مربی (درخشان) شروع کردم امی لومباردو) به من کمک کرد تا به سرعت عادات بهره وری جدیدی مانند زمان مسدود کردن روزهایم را ایجاد کنم. من با مسدود کردن تمام کارهایی که برای بالاترین درآمدزایی در کسب و کارم نیاز داشتم، شروع میکردم، زیرا پول از آنجا میآمد، و سپس میتوانستم تصویر واضحی از زمان واقعی من برای پروژه جانبی را ببینم. این کمک کرد زیرا به راحتی می توانستم بگویم: «خب، من میتوانست همه این کارها را برای پروژه جانبی خود انجام می دهم، اما در واقع برای آن وقت ندارم، پس چگونه بر این اساس سازماندهی کنم؟
همچنین مرا تشویق کرد که در کسب و کارم لاغرتر و پست تر شوم: من قبلاً به هر پروژه ای که سر راهمان می آمد، بله می گفتم، و اکنون واقعاً مشتریانی را که می توانند درآمد مکرر ایجاد کنند، جذب کرده ایم.
البته، همه اینها در روزهای اولیه همه گیری آسان تر شد زیرا تقویم اجتماعی من کاملاً خالی بود. از زمانی که همه چیز شروع به باز شدن کرد، مجبور شدم برای ادامه کار روی پروژه جانبی خود، مدتی را برای گردش های اجتماعی “قربانی” کنم – اما برای من واقعاً مانند یک فداکاری به نظر نمی رسد زیرا این کار واقعاً مانند یک عمل به نظر می رسد. خدماتی که به زندگی من معنای بیشتری می دهد.
من به پروژه جانبی من اجازه می دهم تا تجارت من را توسعه دهد
این هدف اولیه نبود، اما با افزایش مقیاس پروژه جانبی من (همراه با اشتیاق من به آن)، به طور جدی به این فکر کردم که چگونه تمام قطعات و قطعات مختلف متحرک می توانند با هم در آینده جدیدی برای تجارت من قرار گیرند.
اگر «چرا» جدید من به جای کمک به برندها در ایجاد ویدیو به شیوهای چابک، تمرکز و تجلیل از زنان آسیای جنوبی را از طریق رسانهها انجام دهد، تجارت چگونه تکامل مییابد؟ آیا ما فقط با برندهایی کار می کنیم که آن مخاطبان را هدف قرار می دهند؟ آیا ما تبدیل به یک شرکت تولید می شویم که به افراد دیگر کمک می کند تا داستان های آسیای جنوبی را با محوریت رسانه بسازند؟ یا ترجیح میدهم Sightworthy را بفروشم و تمام انرژی خود را برای خلق اثر خودم زیر چتر Lonely Girl صرف کنم؟
من هنوز جواب را نمیدانم، اما از آنجایی که کسبوکار من راهاندازی شده است، این که بتوانم آزادانه طوفان فکری داشته باشم، سرگرم کننده است. و صرف نظر از مسیری که انتخاب می کنم، آنقدر از پروژه های جانبی ام آموخته ام که فکر می کنم برای همیشه نتیجه خواهد داد.
بر اساس این تجربه، در اینجا توصیه من برای سایر بنیانگذاران است: یک پروژه جانبی می تواند یک پروژه جانبی فقط برای تحقق خود شما باشد، و این می تواند کافی باشد. اما دادن اجازه به خود برای کار در یک پروژه جانبی در نهایت می تواند به عنوان یک عالم کوچک عمل کند تا بتوانید چیزهایی را برای تجارت، شغل و زندگی آینده خود آزمایش کنید.
بر اساس این تجربه، در اینجا توصیه من برای سایر بنیانگذاران است: یک پروژه جانبی می تواند یک پروژه جانبی فقط برای تحقق خود شما باشد، و این می تواند کافی باشد. اما دادن اجازه به خود برای کار در یک پروژه جانبی در نهایت می تواند به عنوان یک عالم کوچک عمل کند تا بتوانید چیزهایی را برای تجارت، شغل و زندگی آینده خود آزمایش کنید. – انری شاه، بنیانگذار Sightworthy & Lonely Girl
بدون دیدگاه، دیدگاه خود را در زیر اضافه کنید!