این محتوا توسط تیم یاراپلاس جمع آوری و منتشر شده است
بیشتر کارآفرینان و صاحبان مشاغل کوچک با دیگران آشنا هستند که نمی دانند شما چه کار می کنید و چرا انجام می دهید. دوستان شما می پرسند: «شما می توانید با انجام کار پول دربیاورید که؟” والدینتان اذیت میکنند، «چرا فقط یک شغل واقعی پیدا نمیکنید؟»
خوب، من این را سه بار تجربه کرده ام زیرا سه کسب و کار کوچک را اداره می کنم: شرکت حسابداری بوتیک مشاوره گراتیام، شرکت تولید محتوا CPA توانمند، و نوار خشک کن GLAMbar. من نه تنها از دوستان و خانواده، بلکه از صاحبان مشاغل دیگر نیز سؤال می گیرم، به خصوص وقتی می آموزند که کسب و کار مشاوره من به اندازه کافی موفق است که من مشتریان را دور می زنم. “پول روی میز نمی گذاری؟” میپرسند. آیا تمرکز بر رشد آن کسب و کار آسان تر نخواهد بود؟
شاید راحت تر باشد، اما من زندگی کاری ام را به گونه ای دیگر نمی خواهم. من دوست دارم تأثیر خود را از طریق مشاغل خود گسترش دهم و به انواع مختلف افراد در ظرفیت های مختلف کمک کنم. کار بر روی انواع مختلف پروژه، با اطمینان از این که هیچ دو روزی یکسان نیست، من را در مورد کارم هیجان زده نگه می دارد، و باعث می شود احساس رضایت بیشتری داشته باشم زیرا روی افراد زیادی در مراحل مختلف زندگی آنها تأثیر می گذارم. به علاوه، من دوست دارم بدانم که صنعت بسیار سفت و سختی را انتخاب کرده ام و آن را به چیزی تبدیل کرده ام که مناسب من است.
اما بدیهی است که این ساختار بدون چالش نیست، به خصوص که من از آن دسته کارآفرینانی نیستم که حاضر باشم 80 ساعت در هفته درگیر شوم. وقتی زندگی شرکتی را ترک کردم، به این دلیل بود که میخواستم زمان بیشتری برای خانواده، سلامتی و رفاه ذهنیام ایجاد کنم. حتی در حالی که سه کسب و کار را اداره می کنید، حفظ فضا برای همه آنها یک اولویت است.
من می دانم که دیگرانی مانند من در آنجا هستند: کارآفرینان پرشور که ایده های تجاری زیادی دارند و مصمم هستند راهی بیابند تا همه آنها را با هم کار کنند. برای آن افراد، در اینجا چند استراتژی وجود دارد که به من کمک کرد تا سه شرکت خود را بدون فدا کردن سایر چیزهایی که در زندگی برایم ارزش قائل هستم، در حال اجرا (و رشد!) نگه دارم.
من با دقت در مورد “پرتفولیو” کسب و کارم فکر کردم
من با گفتن این نکته شروع می کنم که فکر می کنم ترکیب انواع مختلف کسب و کارهایی که دارم – و هر کدام از آنها چه چیزی از من می خواهند – بخشی از چیزی است که به من کمک می کند تا موفق شوم.
برای یک، من از همان ابتدا سه کسب و کار راه اندازی نکردم. درعوض، چند سال روی کسبوکار مشاورهام کار کردم و قبل از اینکه توجهم را به شرکت دیگری معطوف کنم، آن را به نقطهای رسیدم که نسبتاً پایدار بود، با مشتریان جدید 100 درصد از ارجاعها و یک لیست انتظار قوی. من فکر می کنم تلاش برای توسعه تجارت برای سه سرمایه گذاری جدید به طور همزمان چالش برانگیز بوده است.
من همچنین به دقت فکر کردم که هر کسب و کار چقدر از من هفته به هفته نیاز دارد. به عنوان یک کسب و کار خدمات مشتری در یک صنعت بسیار تنظیم شده (و ضرب الاجل محور)، کار مشاوره من به بیشترین توجه من نیاز دارد و کمترین انعطاف را در زمان دارد. اگر سعی میکردم کسبوکار دیگری با نیازهای مشابه انجام دهم، میتوانستم ببینم که به سرعت در حال سوختن هستم. درعوض، کسبوکار تولید محتوای من، انعطافپذیری زیادی برای تنظیم برنامه زمانی که نیازهای فوری برای شرکتهای دیگرم پیش میآید، به من میدهد. به طور مشابه، من یک شریک در نوار سشوار دارم، یعنی تمام مسئولیت بر عهده من نیست.
من مرتباً به یاد دارم که نه گفتن به برخی چیزها به معنای بله گفتن به دیگران است
این یک قانون تاسف بار جهان است که وقتی به کسب و کار دیگری اضافه می کنید، نمی توانید ساعات بیشتری را به روز خود اضافه کنید. در عوض، باید دائماً به خودم یادآوری کنم که هر کاری که به عهده میگیرم زمان را از چیز دیگری میگیرد و این به معنای انتخاب سخت در مورد چیزی است که قرار است کاهش دهم.
به عنوان مثال، زمانی که شرکت محتوای دیجیتال خود را راه اندازی کردم، می دانستم که برای ایجاد این محتوا به پنج تا شش ساعت در هفته نیاز دارم. اگر میخواستم این کار را بدون فدا کردن زمان خانوادگی یا شخصی (یا خواب) انجام دهم، آن ساعتها باید از جای دیگری میآمدند. بنابراین تصمیم سختی گرفتم که از هرگونه مشتری مشاوره جدید خودداری کنم. این به معنای باقی گذاشتن پول روی میز بود، اما میدانستم ارزشش را دارد که بتوانم از طریق محتوای دیجیتال به افراد بیشتری کمک کنم، جریان درآمدی غیرفعالتری ایجاد کنم، و همه این کارها را بدون اینکه خودم را به کار ببندم، انجام دهم.
هنگامی که به راه اندازی چندین کسب و کار فکر می کنید، باید واقعاً در مورد تعهدات زمانی خود صادق باشید، نه تنها با خودتان، بلکه با هر کسی که به شما متکی است، مانند یک همسر یا شریک تجاری. آنچه را که میتوانید و میخواهید روی میز بیاورید، و همچنین آنچه که ممکن است نیاز به تغییر داشته باشد تا امکانپذیر شود، بدانید.
من برنامه ریزی می کنم (با بالشتک های فراوان برای زمانی که طرح اشتباه پیش می رود)
احتمالاً ناگفته نماند، اما مدیریت خوب زمان کلید موفقیت همه اینها است. هر هفته، من می نشینم و به کارهایی که باید انجام شود نگاه می کنم و کارها را از حداقل تا انعطاف پذیرترین اولویت ها قرار می دهم.
از آنجایی که آنها برای من بسیار مهم هستند، من همیشه مطمئن می شوم که ابتدا برای مسئولیت های شخصی خود، برنامه ریزی زمانی برای وعده های غذایی، فعالیت با بچه ها و زمانی که در باشگاه حضور دارم، وقت داشته باشم. سپس، بررسی میکنم که آیا مهلتهای مالیاتی برای مشتریان مشاورم یا مهلتهای حسابداری برای میله خشک کن وجود دارد یا خیر و ساعتهایی را که برای انجام آن کار نیاز دارم مشخص میکنم. در نهایت، می بینم که چقدر زمان برای کار بر روی چیزهای انعطاف پذیرتر، مانند توسعه دوره های دیجیتالم، باقی مانده است.
البته، همانطور که هر صاحب کسب و کاری میداند، بهترین طرحها هرگز آنطور که ما میخواهیم کار نمیکنند. بنابراین من همیشه با این فرض که همه چیز به درستی پیش خواهد رفت، بالشتک های زیادی ایجاد می کنم. من با مشتریان مشاور خود از قبل برنامه ریزی می کنم و ضرب الاجل هایی را خیلی زودتر از موعد مقرر فدرال تعیین می کنم. من همچنین سعی میکنم همیشه چند کار را در ظرف خود داشته باشم که در صورت بروز شرایط اضطراری بتوان آنها را جابجا کرد.
سوگند به سیستم و نمایندگی
سنگ بنای دیگر مدیریت زمان من، راه اندازی سیستم هایی برای کاهش میزان کاری است که در آینده باید انجام دهم و واگذاری هر کاری که واقعاً نیازی به انجام آن ندارم.
به عنوان مثال، ایجاد یک کیت نصب برای مشتریان مشاورم مدت زمانی را که باید برای آن فرآیند صرف کنم به شدت کاهش داد، در حالی که هنوز هم تجربه لمس بالایی را که قصد ارائه آن را دارم به آنها می دهد. همچنین، آوردن یک دستیار اداری در سال جاری، زمان من را برای رسیدگی به موارد مفیدتر برای اهدافی که در تلاش برای رسیدن به آن هستم، باز کرده است. مطمئن شدم کسی را پیدا کردم که از مشارکت در پروژه های مختلف هیجان زده باشد تا بتواند در تمام مشاغل مختلف من کمک کند.
هر زمان که متوجه می شوم هر هفته ساعت های زیادی را صرف انجام کاری می کنم، از خودم می پرسم: آیا سیستمی وجود دارد که بتوانم آن را ساده کنم؟ یا مدارک آموزشی که می توانم تهیه کنم تا این را به شخص دیگری بسپارم؟ اغلب، متوجه می شوم که فقط چند ساعت کار برای عملیاتی کردن چیزی می تواند زمان زیادی را برای تمرکز روی چیزهای ارزشمندتر در آینده باز کند.
من دائماً “چرا” خود را مرور می کنم
در نهایت، من دائماً در حال بازبینی اهدافم برای هر کسب و کار و انگیزه خود برای ایجاد آنها هستم.
با وجود اینکه به شرکت مشاوره ای که ساخته ام و ثبات مالی که به من داده افتخار می کنم، می دانم که نمی خواهم در حال حاضر به رشد آن ادامه دهم، زیرا همچنین مشتاق کمک به هر چه بیشتر کارآفرینان هستم. ایجاد محتوا و دوره های دیجیتال در نوار بلودری، من با همکاران بزرگ بر روی یک مفهوم تجاری درخشان کار میکنم – اگر از چنین فرصت شگفتانگیزی دور شوم احساس احمقانهای میکنم. فکر کردن در مورد این به من کمک می کند تا تعادل انرژی مناسبی را برای هر شرکتی بر اساس آنچه که به من پس می دهد، پیدا کنم.
همچنین فکر میکنم که داشتن نبض منظم در مورد اینکه چرا هر کسبوکاری را شروع کردهام، به من کمک میکند تا به نقطهای که در آن خواستههایم تغییر میکند، دست یابم. همه ما فصول مختلفی را پشت سر می گذاریم، و در برخی مواقع ممکن است تصمیم بگیرم که یکی از مشاغلم برای من مناسب نیست. یا ممکن است تصمیم بگیرم یکی دیگر را شروع کنم!
هر تصمیمی که در آینده بگیرم، میدانم که این ابزارها به من کمک میکنند تا از همه چیز، از جمله چیزهای خارج از کار که مهمترین هستند، دستکاری کنم.
بدون دیدگاه، دیدگاه خود را در زیر اضافه کنید!